مادرم که زندگی سخت و طاقت فرسایی داشته است و بیش از سی سال است همسرش به رحمت خدا رفته است و جان من است و تنها کسی است که حاضرم از عمرم کاسته بشود و بر عمر شریف و نازنینش افزوده گردد اوست 

همیشه می گوید من بعد از پدرتان هم پدر بودم و هم مادر

گاهی از تکرار این جمله مکدر میشدم و معنی اش را سطحی برداشت میکردم 

اما حالا که تو بیش از دوماه است رفته ای کم کم دارم این معنا را متوجه میشوم 

خیلی سخت و طاقت فرساست همیشه تو بودی و من اجازه نمیدادم از کارها اذیت بشوی و حتی الامکان کمکت میکردم

ایامی که در سفر بودی هم خودم کارهای خانه و آشپزخانه را انجام میدادم البته وقتی نزدیک بود تا بیایی دیگر فقط ظروف را تل انبار میکردیم تا خودت بیایی و بیکار نباشی . 

اما حالا که واقعا نیستی خیلی حس پدر و مادر بودن همزمان سخت و طاقت فرساست 

از کار که به خانه میرسم قبل از آنکه دستی به آب بزنم وارد آشپزخانه میشوم 

اگر قرار باشد ناهاری اماده کنم اول ناهار را آماده میکنم و آشپزخانه را تمیز میکنم 

آشغالها را در سطل قرار میدهم و ظرفها را دذ ماشین لباسشویی و چند روزی یکبار لباسهای کثیف بچه ها را درون ماشین لباسشویی قرار میدهم و. 

جدا زحمات خانه هم حالت خاص خودش را دارد و میخواهم به این وسیله از زحمات تو در ایام زندگی مشترک مان بصورت خاص از تو قدردانی و تشکر نمایم و دستان مهربانت را ببوسم !!! 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

راز پنهان جهان گستر فروشگاه اینترنتی فیروزه ای سفیر بیمه ارزانسراي نيلوفر آسیا دراما مجله کالا بلاگ فایل پست های من سمبکالاه در بندر گناوه